???
گر نمی مانی ؛ نیا ؛ بیهوده آشوبَم نکن من به تنها بودَنَم خو کرده ؛ مجذوبَم نکن گفته بودم با دلم بازی نکن ؛ کردی ؛ ولی گر نمی گویَم سُخن ؛ دیوانه محسوبَم نکن من نمی گویم رها کن زندگی ؛ با من بِمان یا نیا ؛ یا که نرو ؛ اینگونه ؛ مخروبم نکن تا که باوَر می کنم تنها شُدم ؛ برگشته ای بر نَگرد ؛ با او برو ؛ اینگونه ؛ مغلوبَم نکن رفته ای ؛ باشد برو ؛ دیگر نیا آنجا بمان می شوم دیوانه ؛ بازی با من ای خوبم ؛ نکن
نویسنده: A.r sh | تاریخ ارسال: ۱۴۰۱/۰۴/۲۵-۱۳:۱۱ | ارسال نظر(0) | ❤️ لایک