کانال لیست پروفایل و مطالب زنان
ربات تله کلوب
Amir Bzri...مرد 37 ساله از تهران(تهران)
پیام خصوصی - مشاهده آلبوم
چقدر دستهایم پُر هستند از  تو  

چقدر دستهایم پُر هستند از تو

دستهایم، چقدر به دو طرفِ صورتت می آیند وقتی عاشقانه تماشایم ‌می‌کنی؛ دستهایم، چقدر به دست هات می آیند! به دکمه های پیراهنت! به قوسِ قَزحِ اندامت! به این دوستت دارم ها که‌ دانه دانه روی لبهات می‌کارم! دست هایم چقدر می آیند به رنگِ تنت وقتِ عشق بازی! دست هایم‌ چقدر ‌می‌آیند به من! وقتی تو را هر لحظه با ذوق به چشم‌هایم نشان می دهم‌! دست هایم را دوست دارم... پرند از تو!


نویسنده: Amir Bzri | تاریخ ارسال: ۱۳۹۸/۰۸/۰۴-۱۳:۳۳ | ارسال نظر(0) | ❤️ لایک

خاطرات قدیمی من کاری از #امیر_بزرگی

مدام ب خودم میگم نکنه خوابم رو ببینه نکنه تو خواب دلتنگ تماشام کنه و اشک مجالش نده و بگه دوستم داره نکنه بخوابه و دلش برام تنگ بشه نکنه غصه بخوره و برا چند لحظه بیخبر از حالم باشه اصلا نکنه بخوابه و یهو احساس تنهایی بکنه همش دارم ب خودم میگم لعنتی برو و بیدارش کن ، حالا اون زمانیه که نباید تو خواب غصه ی اینو بخوره که چرا هیچوقت تو آغوش نگرفتمش بغض کنه که چرا هیچوقت نبوسیدمش ی ریز ب خودم میگم راستی عزیزم چند لحظه بیدار شو و این یکم بوسه رو بزار کنج لبات و آروم بگیر بخواب و گوش کن که ی ریز میگم دوستت دارم و دلم حسابی برات تنگ شده و دلم برا اولحظه ایی که باید بغلت میکردم و نبودم حسابی تنگ شده دلم برا اون لحطه ای که گفتی احساس تنهایی میکنی و من نبودم کنارت تنگ شده دلم برای بغض صدات تنگ شده دلم برای همه ی لحظه های خوب با تو تنگ شده من عاشقانه دوستت دارم ... من هنوزم همونیم ک روز اول گفتم دوستت دارم #امیر_بزرگی


نویسنده: Amir Bzri | تاریخ ارسال: ۱۳۹۸/۰۸/۰۴-۱۳:۲۸ | ارسال نظر(0) | ❤️ لایک

دلنوشته خاص

بیا، و مرا هم‌ با خود بیاور از رویا! بیا، و دستم را بگیر تا‌ گُم ‌نکنم‌‌ جاده ی برگشت را! بیا، که این سفر تنها به آمدن ختم می شود! بیا و بگذار ماجرای‌مان شنیدنی شود بگذار پرستوها از ما بیاموزند کوچِ حقیقی ‌را، بیا تا رویایی بنفش بسازیم بیا تا آمدن معنا پیدا ‌‌کند برای باران برای پاییز برای عشق بیا تا عشق بیاید بیا تا خدا برایمان تمام شهر را آذین ببندد تا برگها زیر ‌پایت فرش شوند و پاییز عاشقانه به جهانمان سلام‌ کند بیا تا نشان بدهیم به خدا پاییز بی رنگِ‌ بنفش زیبا نیست! بیا و مرا هم با خود بیاور از رویا!


نویسنده: Amir Bzri | تاریخ ارسال: ۱۳۹۸/۰۸/۰۴-۱۳:۲۷ | ارسال نظر(0) | ❤️ لایک

ی دلنوشته عاشقانه پاییزی از #امیر_بزرگی

هوا خیسه و شهر بوی تمام خاطره های پاییز و گرفته دستت ک سرد شد دستت و ها کن به رسم اونروزا که خودم توی سرما دستات و ها میکردم میدونی چیه عاشق که باشی پاییز که باشه بارون که بباره ، انار که هیچ ، سنگم که باشی دلت ترک میخوره نمیدونم هنوز من و به یاد داری یا نه ، هر روز تو یه جای شهر با هم قرارای عاشقانه میزاشتیم ولی حالا که نیستی ، من تو همون محلا عاشقانه های بی قرار سر میدم باورت میشه یا نه وقتی میگم دوستت دارم . دوست دارم به دستام نگاه نکنی ، اصلا این که میگن قلب هر آدمی به اندازه ی مشت خودشه بنطر من حقیقت نداره عزیزدلم ، باور کن اینو از من که اینی که میگن حقیقت نداره لااقل برای وقتی که پای عشق درمیون باشه حقیقت نداره چون میدونی چرا ! محبت تو یه مشت جا نمیشه اصلا خلاصه بازم بهت میگم وقتی نیستی نمه بارون و بوی کاهگل بدجوری آدم و اذیت میکنه دلم میخواد برگردی ، برگردی به همون روزا برگردی به همون موقعه ها که بارون من و تو رو عاشقانه خیس میکرد و اینو بدون که من هنوز تو همون کوچه زیر همون درخت زیر همون پنجره منتظر توام ... ✍#امیر_بزرگی


نویسنده: Amir Bzri | تاریخ ارسال: ۱۳۹۸/۰۸/۰۴-۱۳:۲۵ | ارسال نظر(0) | ❤️ لایک

با تو تموم پاییز و زیر یه چتر دوباره قدم بزنم

عشق مو نیست که کوتاهش کنی و برگرده عشق مث عطر میمونه که اگه بپره دیگه پریده


نویسنده: Amir Bzri | تاریخ ارسال: ۱۳۹۸/۰۸/۰۴-۱۱:۳۹ | ارسال نظر(0) | ❤️ لایک
...