دل نوشته
خسته ام، شکسته ام، دنیا چه کردی با دلم دل مگر کافی نبود ، ویرانه کردی منزلم می خورم هر لحظه هر دم لطمه از شب های تو می ستانی از وجودم ذره های آخِرم خورد شد در زیر حجم طعنه های دیگران جسم بی روح و دل خون و تن غم پرورم کاش همچو کودکی پر بودم از شادی خوشی قهر بودم با غمو ، غصه جدا بود از برم چشم بسته می پریدم می رسیدم آسمان می دویدم سمت مادر می گرفتم در برم آه،،، ای ایام خوب کودکی یادت بخیر کو،،،کجایی تا ببینی که، چه بی بال و پرم
نویسنده: ˙·٠•●♥_Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄ƷƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ_♥●•٠·˙ | تاریخ ارسال: ۱۳۹۸/۱۲/۰۴-۰۲:۲۸ | ارسال نظر(0) | ❤️ لایک