کجایی
وقتی دلم از غصه میگیرد کجایی.. وقتی تمام قصه میمیرد کجایی... بغضی ترک خورده میان چشم هایم .. آن دم که اشک از چشمم میبارد کجایی... من را با این دلدادگی ها کوچ دادی ... در کوچ تو جانی نمی ماند کجایی .... اینخانه با فهم نبودن آشنا نیست .... دارد طناب دار می بافد کجایی... نوشیدن ،یک چاییبی تو درد دارد ... این چایی چشمان تورا میخواهد کجایی... شب زنده داری ها بوی تو دارند ... این چشم ها شب ها نمیخوابد کجایی... تو رفته ای از دیروز تا فردا بیایی... حرفی بگو ،،فردا نمی آید کجایی... شعری برایم خوانده بودی تا نمیرم ... دیگر کسی شعری نمی خواند کجایی....
نویسنده: نرگس | تاریخ ارسال: ۱۴۰۲/۱۲/۰۱-۰۰:۵۱ | ارسال نظر(1) | ❤️ لایک
... ۱۴۰۲/۱۲/۰۱-۰۲:۱۳ - M : از دلبری راهی نباشد در نگاه ما مهتاب و مهر اینجا نمیتابد کجایی؟ سلام خانم خم حدیث. پارسا هستم. مرسی از شعر زیباتون. ...